لیلا

پشت سر پل های ویران، روبرو دیوار محض
لحظه های بی تو بودن، خستگی، تکرار محض
پرسه در پس کوچه های آشنایی های دور
با خیال با تو بودن، تا سحر بیدار محض
دسته دسته خاطرات از کوچه ها پر میکشند
یاد تو می ماند و این روزهای تار محض
کاش روزی دستهامان میرسیدند بهم
یک تبسم، یک نوازش، یک بغل، دیدار محض
حیف میدانم که لیلا تا همیشه رفته است
قصه ها بی شهرزاد و کوچه ها تکرار محض
+ نوشته شده در شنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۰ ساعت 17:0 توسط ونوس
|

دعای باران چرا؟