من و خدا
از از خدا خواستم عادت های زشت مرا ترک بدهد.
خدا فرمود: خودت باید آنها را رها کنی.
از او خواستم لااقل بمن صبر عطا کند.
فرمود: صبر حاصل سختی و رنج است.عطا کردنی نیست آموختنی است.
گفتم مرا خوشبخت کن.
فرمود:نعمت از من و خوشبخت شدن از تو.
از او خواستم مرا گرفتار درد و عذاب نکند.
فرمود:رنج از دلبستگیهای دنیا جدا و بمن نزدیکترت میکند.
از او خواستم روحم را رشد دهد
فرمود:نه تو خودت باید رشد کنی.من فقط شاخ و برگ اضافی را هرس میکنم تا بارور شوی.
از خدا خواستم کاری کند که از زندگی لذت ببرم.
فرمود:برای اینکار من به تو زندگی داده ام...
+ نوشته شده در یکشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۰ ساعت 11:32 توسط ونوس
|

دعای باران چرا؟